ما نهج البلاغه می خوانیم.

این وبلاگ اختصاصی نهج البلاغه است.

۳۸ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

شرح حکمت 11 - بخش 1 -عفو و بخشش

 

 



 عفو و بخشش

 و درود خدا بر او فرمود: «اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده.»

 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت یازدهم نهج البلاغه میفرمایند:" هرگاه بر دشمن خود دست یافتی بخشش و عفو او را شکرانه پیروزی قرار بده." بنابراین موضوع حکمت یازدهم عفو و بخشش است.

 معنای لغوی "عفو و بخشش" به نظر بنده پنهان شدن، یا پنهان کردن یک چیزی است، به گونه ای که ناپدید یا نابود بشود. برای این ادعای خودم ،در ریشه ی معنایی عفو، حداقل ۳ شاهد از نهج البلاغه دارم:

1- : اول در خطبه ۱۴۹ که حضرت علی(علیه السلام) میخواهند بفرمایند وقتی که ما از دنیا می رویم، آثارمان در زمین ناپدید میشود، از واژه عفو و مشتقّاتش استفاده می کنند و می فرمایند:«عَفَا فِی الْأَرْضِ مَخَطُّهَا»؛ آثارش در زمین پنهان خواهد شد.

2- در خطبه ۱۹۸ بند ۴ می فرمایند: وقتی که پیامبر مبعوث شد، اوضاع چگونه بود؟ یکی از عباراتشان این است: «عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا» روزگاری که پیامبر مبعوث شد، دنیا پرچمها و نشانه هایش پوسیده و پنهان شده بود.

3- در خطبه ۲۳۰ میفرمایند: «وعَفَّى آثَارَکُمْ» مرگ آثار شما را از بین می برد. بنابراین واژه "عفو" یعنی پنهان شدن یا پنهان کردن یک چیزی به گونه ای که نابود یا ناپدید بشود.

 خوب موضوعی که در این حکمت ۱۱ بود، این بود که وقتی بر انتقام، قدرت پیدا کردی ببخش! و این را یک نوع شکر نعمت قدرت بیان کرده اند.

 در حکمت ۵۲ هم حضرت میفرمایند: شایسته ترین مردم به عفو و گذشت، قدرتمندترین آنها بر عقوبت و انتقام است. چرا؟ جواب این چرا را در حکمت ۲۱۱ میخوانیم که :«الْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ»؛ عفو کردن زکات ظفر، پیروزی و قدرت پیدا کردن بر دشمن است. لذا در حکمت ۱۹۴ حضرت نسبت بین عفو و قدرت بر انتقام را اینگونه بیان می کنند: من کی شایسته است که غیظ و غضب خودم را فرو بخورم؟! آیا زمانی که عاجز از انتقام هستم تا به من گفته شود: کاش صبر میکردی؟ یا زمانی که قدرت بر انتقام دارم تا به من گفته شود: کاش عفو میکردی؟ یعنی اصلا وقتی قدرت بر انتقام نداری، عفو معنی ندارد ، هنر آنجایی است که با اینکه قدرت بر عقوبت و انتقام گرفتن داری، عفو بکنی.

 لذا در حکمت ۴۲۰ در سیره عملی علی (علیه السلام) می بینیم که خودِ حضرت چقدر بزرگوارانه اهل عفو بودند. مثلا در حکمت ۴۲۰ میخوانیم که وقتی حضرت با اصحابشان جایی نشسته بودند یک زن زیبایی از آنجا رد شد، عده ای از اصحاب به آن زن نگاه شهوت انگیز کردند، حضرت فرمودند: هرگاه کسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آمد با همسر خودش آمیزش کند، که او نیز زنی مانند همسر خودش می باشد. در اینجا مردی از خوارج که در آن جمع نشسته بود، متاسفانه با وقاحت تمام خطاب به حضرت علی(علیه السلام) اینگونه توهین کرد: خدا این کافر را بکشد، چقدر فقه می داند! مردم قصد کشتن آن خوارجی را کردند، ولی حضرت مانع شدند و فرمودند: «رُوَیْداً» دست نگه دارید. «اِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ »جواب ناسزا را با ناسزا می دهند، «اَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ» یا بالاتر، گناه را عفو کنید.

یا وقتی که در نامه ۴۷ به فرزندانشان توصیه میکنند که اگر میتوانید ابن ملجم را عفو کنید؛ با اینکه قتلی بزرگ انجام داد که در زمین و آسمان ندا داده شد:«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ‏ أَرْکَانُ‏ الْهُدَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى » حضرت باز هم میفرمایند اگر دیدید باز امکانش هست ، عفو کنید. یا در خطبه ۲۲۷ که حضرت از خداوند متعال درخواست عفو می کنند: «اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَى عَفْوِکَ وَ لَا تَحْمِلْنِی عَلَى عَدْلِکَ » خدایا من را بر عفو خودت حمل کن، نه بر عدل خودت. در نامه ۵۳ بند دوم مولا علی (علیه السلام) به مالک اشتر توصیه می کنند که هرگز از عفو کردن مردم خطاکار، پشیمان نشو. چرا؟ بعد ببینید چطور دلیل عدم پشیمانی را بیان میکنند: «فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ» همانطور که دلت میخواهد و دوست داری خداوند گناهان تو را ببخشد و چشم پوشی کند، خطاهای مردم را هم ببخش و چشم پوشی کن ؛ با این تفاوت که «وَ لَا غِنَى بِکَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ» تو مالک اشتر از عفو و رحمت الهی بی نیاز نیستی.

یکی از اسباب عفو الهی در نهج البلاغه ابتلاء است. حضرت در خطبه ۱۹۲ انتهای بند ۹ حضرت می فرمایند: «وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ» خدا با انواع شدائد بندگانش را آزمایش میکند. «وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ» و با سختیها آنها را به بندگی خودش می کشاند «وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ» چرا؟ «اِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ» به خاطر اینکه تکبر را از دلهایشان بیرون کند «وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ» و با این امتحانات و بلاها و شدائد و... راه و سبب راحت عفو و بخشش را برایشان باز میکند.

🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 6 - بایدهای معاشرت با مردم

 

 

قسمت ششم

 اما سرفصل دوم در بحث معاشرت با مردم، نبایدهاست. یعنی خصلتها و رفتارهای بدی که اگر از ما سر بزند مردم از ما دور می شوند. برعکس آنچه که در حکمت ۱۰ خواندیم که: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُم» با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما بیایند.

 نبایدهای معاشرت با مردم:

1-  عُجب و خودپسندی :

 اولین نبایدِ معاشرتها، عجب و خودپسندی است. در حکمت ۶ میخوانیم: «منْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ»؛ " دشمنانِ انسان از خود راضی فراوانند" و در حکمت ۳۸ میفرمایند: «أوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ»؛ "وحشتناک ترین وحشت، عجب و خود پسندی است". در حکمت ۱۱۳ میفرمایند:«َ لَا وَحْدَةَ أَوْحَشُ مِنَ الْعُجْبِ» وحشتناک ترین تنهایی از عجب و خودپسندی نیست. در حکمت ۱۶۷ میخوانیم:«الْإِعْجَابُ یَمْنَعُ الِازْدِیَادَ» عُجب به خود(خودپسندی)، مانع رشد و ازیاد نعمت است. در حکمت ۲۱۲ میفرمایند: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»؛ "اگر انسان نسبت به خودش عجب و خودپسندی داشته باشد، یکی از حسودان عقل خودش است." دلیل اینکه انسان نباید عجب و فخر داشته باشد، در حکمت ۴۵۴ به خوبی بیان شده است. حضرت می فرمایند:«مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ لَا یَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا یَدْفَعُ حَتْفَهُ» آدمیزاد را چه به فخر؟ در حالیکه اولش نطفه ای بیش نبوده، آخرش هم جیفه و مرداری بیش نیست، نه به تنهایی قدرت دارد رزق خودش را تامین کند و نه خطری را از خودش دفع بکند.

2- حسادت:
دومین مسأله از نبایدها ، حسادت است. حضرت علی(ع) در حکمت ۲۱۸ می فرمایند: «حَسَدُ الصَّدِیقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ»؛ " یکی از آسیبهای مودّت و دوستی، حسادت نسبت به دوست است". در حکمت ۲۲۵ در ضرر در حسادت نسبت به خود حسود می فرمایند: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ» ؛ تعجب میکنم که حسادت ورزان از سلامت جسم خودشان غافلند، یعنی دارند ضربه را به خودشان میزنند. لذا در حکمت ۲۵۶ میفرمایند:«صِحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ» ؛ "یکی از راههای سلامتی تن، این است که کمتر حسادت بورزد".

3-  خشم و تندخویی:
حضرت علی(علیه السلام) در مورد تندخویی در حکمت ۲۵۵ میفرمایند:«الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِمٌ » تندخویی یک قسمی از اقسام جنون و دیوانگی است، زیرا صاحب این اخلاق یا بعد از تندخویی پشیمان میشود-خوب پس معلوم است کار عاقلانه ای نکرده است که پشیمان شده است- اگر هم پشیمان نشود پس معلوم میشود جنون و دیوانگی اش همچنان ادامه دارد. در بحث به خشم آوردن برادر مؤمن هم در حکمت ۴۸۰ خواندیم:«إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ»؛ وقتی که مؤمن برادر دینی خودش را عصبانی بکند، دیگر از او جدا شده است.

4-  سوء ظن:
 مولا در حکمت ۲۲۰ در ادب رفاقت میفرمایند:«لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَةِ بِالظَّنِّ»؛ "از عدالت به دور است که انسان بر انسان دیگری که قابل اطمینان است سوءظن داشته باشد". و در حکمت ۳۶۰ میفرماید: «لَا تَظُنَّنَّ بِکَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِی الْخَیْرِ مُحْتَمَلًا »؛ وقتی از زبان یک انسان خوبی حرفی خارج میشود که به نظر حرف بدی هست، تو تا میتوانی که آن را توجیه به خیر و خوبی بکنی، حق نداری سوء ظن داشته باشی.

5- پرهیز از رفتارهای شک برانگیز:
 در حکمت ۱۵۹ میفرماید:«مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَّ»؛ کسیکه خودش را در موضع تهمت قرار بدهد، اگر مردم نسبت به او سوءظن پیدا کنند حق ندارد جز خودش را سرزنش کند».

6- پرهیز از عیب جویی:
 در حکمت ۳۵۳ میفرماید: «اکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ »؛ بزرگترین عیب انسان این است که آن عیبی که خودت داری را در دیگران پیگیری کنی.

7- سخن چینی:
 در حکمت ۲۳۹ میفرماید:«مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِیَ ضَیَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِیَ ضَیَّعَ الصَّدِیقَ»؛ کسی که دنبال سخن چینی باشد، حقوق برادری را ضایع کرده است.

8- به زحمت انداختن دیگران:
 در حکمت ۴۷۹ میخوانیم: «شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُکُلِّفَ لَهُ» ؛ "بدترین برادران آن کسی است که انسان به خاطر او به زحمت و رنج بیفتد".

🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 5 - بایدهای معاشرت با مردم

 

 

قسمت پنجم

 بایدهای معاشرت با مردم

9- کنترل زبان:

سرفصل نهمی که پیرامون بایدهای معاشرت با مردم هست درباره زبان است. خیلی نکات زیادی البته در نهج البلاغه داریم که من به بخشی از آنها که به این موضوع بیشتر ارتباط دارند، اشاره میکنم.

 راز داری:

یکی از مسائلی که پیرامون زبان در معاشرت با مردم باید مراقبت باید کرد، راز داری است. انسان نباید همه حرفهایش را به دیگران منتقل کند. حضرت در حکمت ۶ فرمودند: « صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ »سینه انسان عاقل گاوصندوق اسرارش است.

 چرا در معاشرتها نباید همه چیز را به همه کس حتی به رفیق و دوست خودمان بگوییم؟ حضرت در حکمت ۲۶۸ جواب داده اند و خیلی خوب باید به این حکمت توجه کرد ،فرمودند: «أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا» در دوستی با دوستانت مراقبت و احتیاط کن. زیرا شاید روزی دوست تو دشمنت گردد. حالا اگر اسرارت را به او گفتی آن روزی که با تو دشمنی میکند، همه اسرارت را فاش میکند. در ادامه هم میفرمایند: «وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا» ؛ در دشمنی با دشمنت هم احتیاط کن و حد نگهدار، زیرا ممکن است در آینده همین کسی که الان دشمن توست، دوست تو بشود، آن موقع شرمنده میشوی.

 دوری از پر حرفی:

 نکته دیگری که پیرامون زبان در معاشرت مطرح است، در حکمت ۱۲۳ است که حضرت میفرمایند: « طوبَى لِمَنْ أَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِهِ» خوش به حال کسی که اضافه حرفهایش را امساک بکند و زیادی حرف نزند.

 نوع تنبیه کردن افراد بواسطه اشتباهاتشان :
حضرت در حکمت ۱۷۷ یک الگوی خیلی خیلی جالب و موثری را بیان می فرمایند. می فرمایند:« ازْجُرِ الْمُسِی‏ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِن » بدکار را با پاداش دادن به نیکو کار زجر بده و تنبیه کن.

🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 4- بایدهای معاشرت با مردم

 

 

قسمت چهارم

 بایدهای معاشرت با مردم

 بخشندگی:

عنوان هشتمی که پیرامون بایدهای معاشرت با مردم در نهج البلاغه مطرح است، بخشندگی است.
بخشندگی ذیل ۸ مفهوم در نهج البلاغه بیان شده است که عبارتند از:
۱. سخاوت ۲. جود ۳. کرم ۴. انعام ۵. افضال ۶. احسان ۷. انفاق ۸. اعطاء

 سخاوت : پیرامون سخاوت در حکمت ۵۳ میفرماید:«السَّخَاءُ مَا کَانَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا کَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَیَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ» ؛ سخاوت آن است که تو قبل از درخواست فقیر به او ببخشی ، اما آنچه که بعد از درخواستش میبخشی، از روی خجالت و سرزنش مردم است.»

 جود: درباره جود در حکمت ۲۱۱ می فرماید: «الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ»؛ جود و بخشش، نگهبان خوبی برای آبروهاست.

 کَرم : پیرامون کرم در حکمت۲۴۷ میخوانیم: «الْکَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ»؛ ارزش و اثری که کرم در جلب عطوفت و مهربانی دارد از اثر رحم و خویشاوندی بیشتر است.»

 انعام : درباره انعام به دیگران در حکمت ۱۵۸ میفرمایند: «عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَیْهِ» ؛ شرّ برادر دینی ات را با انعام به او رد کن و برگردان.

 افضال: پیرامون افضال هم در حکمت ۲۲۴ میخوانیم: «بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ»؛ با بخشیدن به دیگران ، ارزش انسان زیاد میشود.
 افضال چیست؟ در حکمت ۲۳۱ میفرمایند: «الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ»؛ احسان همان تفضل است. در واقع تفضل هم همان احسان است.

 احسان: اما پیرامون خود احسان در حکمت ۱۵۸ میفرمایند:«عَاتِبْ أَخَاکَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ»؛ اگر یک وقتی لازم شد برادرت را سرزنش و عتاب کنی، از طریق احسان و نیکی به او عتاب کن. در حکمت ۲۶۴ نهج البلاغه هم نکته بسیار جالبی را حضرت درباب احسان به ما یاد داده اند که امیدوارم این حکمت را واقعا از همین امروز بصورت جدی سرلوحه زندگی خودمان قرار بدهیم. می فرمایند:«أَحْسِنُوا فِی عَقِبِ غَیْرِکُمْ تُحْفَظُوا فِی عَقِبِکُمْ» ؛ به بازماندگان دیگران احسان کنید تا حرمت بازماندگان شما را بعد از شما نگه دارند.

 انفاق: حضرت در حکمت ۱۲۳ عده ای از رفتارها را با عنوان « طُوبَى لِمَنْ» "خوش به حال کسی که فلان کار را بکند"، بیان کردند، که یکی از آنها این است:« طُوبَى لِمَنْ أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِهِ » خوش به حال کسی که اضافه مالش را ببخشد و انفاق کند.

 اعطا : در نهایت پیرامون اعطا کردن هم در حکمت ۲۳۲ فرمود:« مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ» آنکس که با دست کوتاه ببخشد از دستی بلند پاداش گیرد.

🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 3 - بایدهای معاشرت با مردم

 

 


 قسمت سوم

 بایدهای معاشرت با مردم

 نکته بعدی درباره تحمل ناملایمات در حکمت ۲۲۴ است. حضرت میفرمایند: «بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُد» با تحمل کردن سختیها و زحمت ها انسان مستوجب سیادت و آقایی میشود.

6⃣ خوشرویی و خوش اخلاقی:
 حضرت در حکمت ۶ در مورد خوشرویی فرمودند: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ» ؛خوشرویی ریسمان دوستی است. درباره خوشرویی در حکمت ۳۳۳ هم فرمود:«الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» مؤمن اینگونه است که در چهره اش خنده و بشاشیّت و لبخند است ولی قلبش محزون است. یا درباره حسن خلق در حکمت ۳۸ میخوانیم :« أَکْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ» با ارزش ترین حَسَب و نسبت فامیلی حسن خلق است. یا در حکمت ۱۱۳ میفرمایند:« لَا قَرِینَ کَحُسْنِ الْخُلُقِ» هیچ همنشینی به ارزش حسن خلق نمی رسد.

تألّف:
مطلب دیگر تألّف است. یعنی با مردم الفت برقرار کردن.
در حکمت ۵۰ میخوانیم:« قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ» دلهای مردم از هم گریزانند، «فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ» هرکس هنر داشته باشد با مردم انس و الفت برقرار بکند قلبهای مردم به او رو میکنند.

 نرم خویی :
نکته آخر در خوش اخلاقی نرم خویی است.
در حکمت۲۱۴ می خوانیم:« مَنْ لَانَ عُودُهُ کَثُفَتْ أَغْصَانُهُ » کسی که درخت شخصیتش نرم باشد، شاخ و برگش فراوان میشود. یعنی دوستان و معاشرانش زیاد می شود.

7⃣ عفو، گذشت و تغافل:
مطلب هفتم این است که ما در مقابل خطا و گناه و دشمنیهای شخصی که مردم با ما میکنند، عفو و گذشت و تغافل داشته باشیم.
 پیرامون تغافل در حکمت ۲۲۲ خواندیم :« مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ» یکی از شریف ترین رفتارهای انسانهای با کرامت این است که از آنچه که از عیوب مردم می دانند غفلت میکنند و چشم می پوشند».

گذشت:
درباره جوانمردان در حکمت ۲۰ میخوانیم:« أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ یَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ» از لغزش جوانمردان درگذرید زیرا جوانمردی نمی لغزد مگر آنکه دست لطف خدا او را بلند خواهد کرد ».و پیرامون عفو هم در حکمت ۱۱ میفرمایند:« إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ» وقتی که بر دشمنت قدرت یافتی، عفو و بخشیدن او را شکرانه قدرت قرار بده.

در حکمت ۵۲ میفرمایند:« أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ» شایسته ترین مردم به عفو کردن آن کسی است که قدرتش بر عقوبت و انتقام بیشتر است. چرا؟ در حکمت ۲۱۱ این چرا را جواب داده اند: «الْعَفْوُ زَکَاةُ الظَّفَرِ» عفو کردن هنگام قدرت، زکات پیروزی است.

🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 2 - بایدهای معاشرت با مردم

 

 

قسمت دوم

 بایدهای معاشرت با مردم

 نکته آخری که درباره رعایت آداب و عرف مردم در نهج البلاغه داریم، حکمت ۶۲ است. میفرمایند:« إِذَا حُیِّیتَ بِتَحِیَّةٍ فَحَیِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِیَتْ إِلَیْکَ یَدٌ فَکَافِئْهَا بِمَا یُرْبِی عَلَیْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِکَ لِلْبَادِئِ» وقتی تو را ستودند بهتر از آن ،آنان را ستایش کن. و اگر به تو احسان کردند، بیشتر از آن به آنان ببخش و به هر حال پاداش بیشتر از آن آغاز کننده است.

3- تواضع:
سر فصل سوم از بایدهای معاشرت با مردم تواضع است.
مولا علی(ع) در حکمت ۲۲۴ نهج البلاغه میفرمایند: «وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ به برکت تواضع نعمت ها تمام و کمال می شوند».

4- انصاف:
مطلب چهارم انصاف است. با مردم انصاف دادن.
در همین حکمت ۲۲۴ میفرمایند:« بِالنَّصَفَةِ یَکْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ با انصاف به خرج دادن دوستان انسان فراوان می شوند».
البته در مورد معنای انصاف حضرت در حکمت ۲۳۱ فرموده اند:« الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ عدل خودش نوعی انصاف است».

5- تحمل سختیها و ناملایمات و اشکالات و اشتباهات مردم:
مطلب پنجمی که در نهج البلاغه پیرامون بایدهای معاشرت با مردم هست، مطلب تحمل سختیها، ناملایمات، اشکالات و اشتباهات مردم است در این معاشرت ها. که تحت عناوینی مثل صبر، حلم، تحمل و سعه صدر در نهج البلاغه جمع شده است که به بخشی از آنها اشاره میکنیم:

 5.1 صعه صدر:
در حکمت ۱۷۶ میخوانیم:« آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ .ابزار ریاست سعه صدر داشتن است». ارتباط این مبحث به موضوع ما این است که انسان وقتی میخواهد در جامعه با همه معاشرت خوب داشته باشد، در واقع در مقابل افکار مختلف، سلائق مختلف، فرهنگها، سطح مطالعات و سطح فهم های مختلف قرار می گیرد و قطعا اذیت میشود ؛اگر سعه صدر داشته باشد، مانند یک رئیسی است که ناچار است در یک اداره ای، وزارت خانه ای با صدها کارمند و هزاران مراجعه کننده با افکار و سلائق مختلف ارتباط داشته باشد، پس باید خیلی سینه گشاده ای داشته باشد.

 5.2 حلم:
حضرت در حکمت ۲۱۳ نهج البلاغه شریف می فرمایند: «أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَداً» چشمت را بر بدیها و درد و رنج ها ببند تا ابد راضی زندگی کن. حلم داشته باش.
 فوائد حلم: یکی از فوائد حلم در مقابل جاهل است. وقتی انسان در مقابل رفتار جاهل حلم داشته باشد، اتفاق جالبی که می افتد؛

۱. اول اینکه مردم در مقابل جاهل طرفدارش می شوند.
۲. دوم اینکه خودبه خود با حلم و بردباری د مقابل جاهل، دهان جاهل را میبندد.
در حکمت ۲۱۱ میخوانیم:« الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِیهِ حلم دهان بند انسان سفیه و جاهل است».
در حکمت ۲۰۶ هم اینگونه می خوانیم: « أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ . نخستین پاداش بردبار از بردباریش این است که مردم در برابر نادان، پشتیبان او خواهند بود».
گاهی وقتها ما به راحتی نمیتوانیم حلم به خرج بدهیم. یعنی در این کار مشکل داریم. چه کنیم؟

حضرت در حکمت ۲۰۷ راهش را یاد داده است. فرمود:« إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ . اگر بردبار نیستی خودت را بردبار نشان بده. زیرا اندک است کسی که خودش را همانند مردمی کند ولی از جمله آنها به حساب نیاید».
خلاصه حلم باید خیلی جدی گرفته بشود. اینقدر مهم است که حضرت در حکمت ۴۱۸ می فرمایند:« الْحِلْمُ عَشِیرَةٌ » حلم به اندازه یک عشیره و طایفه انسان را پشتیبانی میکند.

 یا در حکمت ۴۲۴ می فرمایند:« الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ» حلم یک پرده بسیار ضخیمی است که جلوی عیب های انسان را می پوشاند.


اینکه انسان چگونه میتواند به حلم هم برسد در حکمت ۴۶۰ اینگونه میفرماید:« الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ » حلم و بردباری و صبر کردن و عجله نکردن، توأم باهم هستند - از کجا به دست می آیند؟- یُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ همت بلند داشتن نتیجه اش میشود حلم و بردباری. بنابراین اگر انسان چشمهایش را به افقهای دوردست زندگی خیره شود ، مشکلات پیش پا افتاده او را از پای درنمی آورد و حلیم میشود.

🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 10 - بخش 1 - الگوی معاشرت با مردم

 

 

شرح حکمت 10

 قسمت اول

۱.بایدهای معاشرت با مردم

و درود خدا بر او فرمود: « با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند.»

امیرالمومنین (علیه السلام) در حکمت دهم نهج البلاغه می فرمایند:« با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید برشما اشک ریزند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند». موضوع اصلی حکمت دهم، الگوی معاشرت با مردم است. درباره الگوی معاشرت با مردم در نهج البلاغه مطالب بسیار زیاد است که بنده بخشی از آنها را تحت عنوان "بایدها و نبایدهای معاشرت با مردم" انتخاب کرده ام که تقدیم میکنم.
ابتدا بایدهای معاشرت با مردم را در ۱۰ سرفصل از نهج البلاغه شریف تقدیم میکنم:

 بایدهای معاشرت با مردم:

1- اصل دوستی و مهربانی:
حضرت در حکمت ۱۴۲ می فرمایند:« التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ.» ؛ اظهار دوستی با مردم نیمی از عقلانیت است. و در حکمت ۲۱۱ میفرمایند:« الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ» دوستی با مردم نوعی خویشاوندی پر استفاده و مفید است. به همین دلیل ما موظف شده ایم که حق این دوستی را رعایت کنیم.
اما حق این دوستی چیست؟
حضرت در حکمت ۱۳۴ نهج البلاغه درباره حقوق دوستی و دوستان اینگونه فرموده اند:« لَا یَکُونُ الصَّدِیقُ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِی ثَلَاثٍ فِی نَکْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ» دوست، دوست حقیقی نیست مگر آنکه حقوق برادرش را در سه جایگاه نگهبان باشد. در روزگار گرفتاری، در آن هنگام که حضور ندارد و پس از مرگ »
یکی از حقوقی که ما باید مراقبت کنیم برای اینکه دوستی ما با مردم حفظ بشود، آنجایی است که ظن و گمانی بین ما و مردم ایجاد میشود. مثلا در حکمت۲۴۸ حضرت می فرمایند:« مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ.» اگر کسی به تو ظن خیر داشت، از تو انتظار خوبی داشت، کاری کن که این گمانش تصدیق بشود. احساس نکند که در مورد شما اشتباه فکر کرده است».
از طرف دیگر حضرت در حکمت ۳۰۹ می فرمایند: جوری رفتار کنید که مومنین نسبت به شما سوء ظن پیدا نکنند. می فرمایند: «اتَّقُوا ظُنُونَ الْمُؤْمِنِینَ.»از گمانهای مومنین بپرهیزید. چرا؟ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ چون خداوند حق را بر زبان مومنین قرار داده است.»

2- رعایت آداب و عرف مردم:
اگر میخواهیم رابطه مان با مردم خوب حفظ بشود، خوب است که آداب و عرف مردم را تا آنجایی که با شرع و عقل منافات ندارد را حفظ بکنیم.
حضرت در حکمت ۴۰۱ میفرمایند:« مُقَارَبَةُ النَّاسِ فِی أَخْلَاقِهِمْ أَمْنٌ مِنْ غَوَائِلِهِمْ . اینکه انسان در اخلاق و آدابی که مردم دارند، با آنها همراهی و همنشینی بکند، این خودش به نوعی باعث میشود که انسان از حیله ها و دشمنی ها و کینه های مردم در امان باشد.»
به همین دلیل در حکمت ۳۵ میفرمایند:« مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَکْرَهُونَ»کسی که در کاری که مردم خوششان نمی آید شتاب میکند، قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ. مردم در مورد‌ش حرفهایی میزنند که نسب به آن آگاهی ندارند.

با این نگاه در حکمت ۱۲۳ می فرمایند: « طُوبَى لِمَنْ عَزَلَ عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ »خوش به حال کسی که شرش را از مردم برکنار بدارد. یعنی با مردم جوری زندگی کنید که شری از شما به مردم نرسد.

🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 9 بخش 1 - اقبال و ادبار دنیا

 

 

شرح حکمت 9


امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت نهم نهج البلاغه از اقبال و ادبار دنیا صحبت میکنند و میفرمایند : « إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ». "هنگاهی که دنیا به کسی روی بیاورد، خوبیهای دیگران را به او عاریت می دهد و هنگامی که به او پشت کند، خوبیهای خودش را هم از او میگیرد." در واقع حضرت در این حکمت درصدد بیان آن چهره زشت باطنی دنیا هستند. مراد از دنیا در این حکمت همان روزگار و دهر هر کسی است، که بالاخره هر انسانی زندگی اش یک دوره ای دارد .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه ۷۲ نهج البلاغه به ابن عباس مینویسند: « وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ» آگاه باش که روزگار هر کسی دو روز است؛ «یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ» یک روز به سود تو و روزی علیه توست. «فَمَا کَانَ مِنْهَا لَکَ أَتَاکَ عَلَى ضَعْفِکَ» آن روزگاری که دنیا به نفع تو باشد، هرچه که رزق تو باشد ولو اینکه ضعیف باشی در جلب آن رزق به تو می رسد. وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ و آن روزگاری که علیه تو باشد، هربلایی قرار است سرت بیاید، هرچقدر هم که تو قوی باشی، نمیتوانی جلویش را بگیری .بنابراین اقبال و ادبار دنیا در واقع آن چهره فریبکار دنیاست که درحکمت ۴۱۵ می خوانیم: « الدُّنْیَا تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ» "دنیا فریب میدهد، ضرر می زند و می گذرد." امیرالمؤمنین میخواهند به ما بفهمانند که آن روزی که خوشیهای دنیا به سمت تو روی می آورد، احترام مردم خلاصه آنچه که از زیبایها و جلوه های ظاهری دنیا به تو روی می کند، حواست به آن روزی که قطعاً اینها برمیگردند باشد! مثل جوانی که به پیری تبدیل میشود، سلامتی که به بیماری تبدیل میشود، شهرت که ممکن است به بدنامی تبدیل بشود و امثال این.
ما در حکمت ۲۸۶ می خوانیم:« مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ» مردم در مورد چیزی نمی گویند خوش به حالش، إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ . مگر اینکه روزگار برای او یک روز بدی را آماده کرده است. یکی از نمونه های آن در حکمت ۷۲ است :« الدَّهْرُ یُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ یُجَدِّدُ الْآمَالَ» روزگار در عین حالی که بدنها را دارد کهنه و فرسوده می کند، آرزوها را نو می کند، یُقَرِّبُ الْمَنِیَّةَ وَ یُبَاعِدُ الْأُمْنِیَّةَ در عین حالی که دارد آرزوها را مدام نزدیک نشان می دهد، مرگ را به دروغ دور نشان میدهد. مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ هرکس به دنیا دست پیدا کند از آن خسته و دلزده میشود، وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ و هرکس هم که دنیا را از دست بدهد و به آنچه که از دنیا می خواهد نرسد، به رنج می افتد. خلاصه دنیا اینگونه است که یک وقت رو میکند و ما را فریب میدهد و یک وقت هم پشت میکند و ضربه خودش را میزند.
حضرت علی (علیه السلام) در حکمت ۱۵۲ میفرمایند: «لِکُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ» ؛ هرچیزی که یک روز به تو رو میکند، یک روز هم پشت می کند. «وَ مَا أَدْبَرَ کَأَنْ لَمْ یَکُنْ» و چیزی که پشت میکند، انگار اصلا از اول نبوده است.

🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 8 بخش 8- بررسی شگفتی خلقت ملخ

 

 

شرح حکمت 8

 قسمت هشتم

8. شگفتی خلقت ملخ:

آخرین موردی که از شگفتی های آفرینش پدیده ها و مخلوقات خدا از زبان مبارک حضرت علی (علیه السلام) برای شما مطرح میکنم، خلقت ملخ است. حضرت در خطبه ۱۸۵ نهج البلاغه بند چهارم، درباره شگفتی ملخ می فرمایند: « و اگر خواهی در شگفتی مَلَخ سخن گو که خدا برای او دو چشم سرخ، دو حَدَقه مانند ماه تابان آفرید و به او گوش پنهان و دهانی متناسب اندامش بخشیده است. دارای حواسی نیرومند و دو دندان پیشین است که گیاهان را می چیند و دو پای داس گونه که اشیاء را بر می دارد. کشاورزان برای زراعت از آنها می ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند، گرچه همه باهم متّحد شوند. مَلَخ ها نیرومندانه وارد کشتزار می شوند و آنچه میل دارند می خورند در حالی که تمام اندامشان به اندازه یک انگشت باریک نیست.»


🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم

شرح حکمت 8 بخش 7 - بررسی شگفتی خلقت مورچه

 

 


 شرح حکمت 8

 قسمت هفتم

7. بررسی شگفتی خلقت مورچه:
موجود دیگری که حضرت به دقت و ظرافت در روزگاری که امکانات آزمایشگاهی و بررسی علمی مثل امروز نبوده است، اندام او را بررسی کرده اند مورچه است. در خطبه ۱۸۵ ، بند سوم می فرمایند:« به مورچه و کوچکی جثّه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درک نمی شود، نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند. دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند. روزی مورچه تضمین شده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمی کند و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد، حتی اگر در دلِ سنگی سخت و صاف یا در میان صخره ای خشک باشد. اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پایین دستگاه گوارش مورچه و آنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش اندیشه نمایی، از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش برپاداشت و پیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرینش آن هیچ قدرتی خدا را یاری نداد و هیچ آفریننده ای کمکش نکرد. اگر اندیشه ات را به کار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی دلایل روشن به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک، همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتی که جدا جدا در آفرینش هرچیزی به کار گرفته و اختلافات و تفاوت های پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است».

🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ما نهج البلاغه می خوانیم